فقیر کوری با گیتی‌آفرین از رهی معیری قطعه 102

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

فقیر کوری با گیتی‌آفرین می‌گفت

1 فقیر کوری با گیتی‌آفرین می‌گفت که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم

2 به نعمتی که مرا داده‌ای هزاران شکر که من نه درخور لطف و عطای چندینم

3 خسی گرفت گریبان کور و با وی گفت که تا جواب نگویی ز پای ننشینم

4 من ار سپاس جهان‌آفرین کنم نه شگفت که تیزبین و قوی‌پنجه‌تر ز شاهینم

5 ولی تو کوری و ناتندرست و حاجتمند نه چون منی که خداوند جاه و تمکینم

6 چه نعمتی است ترا تا به شکر آن کوشی؟ به حیرت اندر از کار چون تو مسکینم

7 بگفت کور کزین به چه نعمتی خواهی؟ که روی چون تو فرومایه‌ای نمی‌بینم

عکس نوشته
کامنت
comment