جلا می دهد سینه را اخگر ما از سعیدا غزل 39

جلا می دهد سینه را اخگر ما

1 جلا می دهد سینه را اخگر ما ز دل می برد زنگ، خاکستر ما

2 به خون لاله سان بارها شسته ایم سیاهی نشد پاک از دفتر ما

3 نخواهیم سر در کشیدن به عجز اگر تیرباران شود بر سر ما

4 دلیل حوادث توانیم گشتن که هر داغ شمعی است بر پیکر ما

5 چو آیینه در پیش روشن ضمیران عیان است از داغ ما جوهر ما

6 چو مژگان نظر بند کردیم اگر نیفتد ز پرواز، بال و پر ما

7 نپوشد ز ما آنچه پوشیدنی است شود خرقه گر آسمان در بر ما

8 چو داریم با ماهرویان سری نباشد بجز مهر در کشور ما

9 مگر صحبت داغ گرم است امشب که پروانهٔ ماست بال و پر ما

10 سعیدا چو دلداده ای دل به دست آر که دل می برد هر زمان دلبر ما

عکس نوشته
کامنت
comment