- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاعر و شعر شناسان، قلمم را به زبان رفته ابطای حقی گاه و گه ابطای یلی؟
2 گاه در طول کند صف شکنی، گاه به عرض ذوالفقار کف خصم افکن کرار علی
3 گر گذارد قدمی سوی چپ و راست، سزاست از تهمتن نبود عیب، به میدان یلی
4 زلف لیلی ست سوادم، چه پریشان، چه به خم توبه پرداز به آرایش زلف عملی
5 نکته گر لاغر و گر فربه، از آن هیچ نکاست مصحفم گاه بود رحلی و گاهی بغلی
6 وقفه یک جا نکند خامهٔ نورافشانم مهر، گاهی اسدی باشد و گاهی حملی
7 کرده بر دایره ام حلقه به گوش خط یار رشک خورشید بود نقطهام از بی بدلی
8 نقش کلکم که بود روشنی چشم خرد کرده، در دیدهٔ بی نور حسودان، سَبَلی
9 یابی از خامهٔ من، خضر صفت عمر ابد بینی از نامه ی من پرتو فیض ازلی
10 می کند فرق، دماغی که بود بوی شناس عنبری از من و زین گَندَه دهانان بَصَلی