1 شعر دور از تو حیض مردانست بعد پنجاه اگر نبندد به
2 مرد عاقل به ناخن هذیان جگر خویش اگر نرندد به
3 بر سپیدی که جای گریه بود آن ندانم چه گر نخندد به
1 رایت حسن تو از مه برگذشت با من این جور تو از حد درگذشت
2 آتش هجر توام خوش خوش بسوخت آب اندوه توام از سر گذشت
1 یارم این بار، بار میندهد بخت کارم قرار میندهد
2 خواب بختم دراز شد مگرش چرخ جز کوکنار میندهد
1 پایم از عشق تو در سنگ آمدست عقل را با تو قبا تنگ آمدست
2 نام من هرگز نیاری بر زبان آری از نامم ترا ننگ آمدست