- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ هر شبی تا روز وصف بی نوایی من کند
2 روزگار بینوایی وصل را هجران دهد اتفاق تنگ دستی دوست را دشمن کند
3 صعب و تاریکست دوراز وصل تو شبهای من شمعها باید که این تاریک را روشن کند
4 پارهای ازاعتقاد خویش نزد من فرست تاشبم را روشن و این حجره را گلشن کند
5 ورنه فراش سرای مکرمت را نصب کن تا دو دانگی در وجوه یک منی روغن کند