پیر مغان گشود زرحمت از آشفتهٔ شیرازی غزل 1182

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

پیر مغان گشود زرحمت در سرای

1 پیر مغان گشود زرحمت در سرای زاهد بعذر توبه تو در این سرا درآی

2 جغدی اگر مجاور دیر مغان بود کسب شرف زسایه او میکند همای

3 ساقی چو می بجام سفالین تو میکنی از جم که یاد آرد و جام جهان نمای

4 خاک در سرای مغان آب زندگیست ‏ هم آتشش چو باد مسیحاست جان فزای

5 ساقی مکن زمرده دلان منع آب خضر مشگل گشا توئی زدلم عقده برگشای

6 جز روی تو که غالیه سا شد زموی تو خورشید را که دیده در آفاق مشگسای

7 با سر بشوق جذبه عشق تو میروم گر ببینی این رواق معلق بود بپای

8 آشفته جا گرفت در آن زلف پیچ پیچ ‏ دیوانه ای بسلسله خوش کرده است جای

9 گمگشتگان دشت هوائیم از کرم ما را بسوی کعبه برای خضر رهنمای

10 کعبه کدام ودیر مغان کوی مرتضی کاوراست عرش کرسی و گردون بود سرای

عکس نوشته
کامنت
comment