- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیر مغان گشود زرحمت در سرای زاهد بعذر توبه تو در این سرا درآی
2 جغدی اگر مجاور دیر مغان بود کسب شرف زسایه او میکند همای
3 ساقی چو می بجام سفالین تو میکنی از جم که یاد آرد و جام جهان نمای
4 خاک در سرای مغان آب زندگیست هم آتشش چو باد مسیحاست جان فزای
5 ساقی مکن زمرده دلان منع آب خضر مشگل گشا توئی زدلم عقده برگشای
6 جز روی تو که غالیه سا شد زموی تو خورشید را که دیده در آفاق مشگسای
7 با سر بشوق جذبه عشق تو میروم گر ببینی این رواق معلق بود بپای
8 آشفته جا گرفت در آن زلف پیچ پیچ دیوانه ای بسلسله خوش کرده است جای
9 گمگشتگان دشت هوائیم از کرم ما را بسوی کعبه برای خضر رهنمای
10 کعبه کدام ودیر مغان کوی مرتضی کاوراست عرش کرسی و گردون بود سرای