1 جسمی دارم دلی خراب اندر وی جانی دارم هزار تاب اندر وی
2 وز آرزوی تو دارم شب و روز چشمی و هزار چشمه اندر وی
1 ترکم چو کمان کشید کردم نگهش دیدم مه و عقربی به زیر کلهش
2 مه بود رخش عقرب زلف سیهش وز عقرب در قوس همی رفت مهش
1 چون اسب به میدان ضرب مینازی از طبع لطیف سحرها میسازی
2 فرزین و شه و پیاده فیل و رخ و اسب خوب و سره و طرفه و نوش میبازی
1 … …
2 … …