- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پارسی جامه بخوانید غزلهای دری که برید آمد و آورد زری فتح هری
2 غازه کن چهره به هر هفت که شاه غازی غازیان را به غزا داد صلا حملهوری
3 نه همین فتح است هرات است تو را مژده وهم که از این فتح بسی ملک دول شد سپری
4 همت شه نه به این فتح کمین شد مقصور مکن ای وهم در این باب تو کوتهنظری
5 گر عزیمت کندش عزم جهان گیر به رزم خنگ او بگذرد از بام ثریا و ثری
6 تیغ بر پشت نهد شیر فلک را چو به رزم ناف هفتم ز پیش میکند آنجا سپری
7 به مثل صارم تیزش چو درآید به میان از پسر قطع کند ربطه علاقه پدری
8 نیست بیجا که فلک منطقه دارد به میان میکند بندگیش کرده مجره کمری
9 گر کند خصم تو در آب چو ماهی منزل میکند آب به اجزای وجودش شرری
10 ور محب تو خورد زهر ز آب و حنظل حاش لله که بودشان اثری جز شکری
11 صیت عدل تو چو گردید بلندآوازه شد حصاری به عدم فتنه دور قمری
12 نوبتی گو بزند نوبت فتح و نصرت تا کند رفع ز گوش فلک این رنج کری