پریر روز به حمام در فقیری از سلمان ساوجی قطعه‌ 104

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

پریر روز به حمام در فقیری را

1 پریر روز به حمام در فقیری را به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور

2 فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد چو شانه ریش گرفتم که دور نیستم دور

3 از آن پس ز پی عذر داد مشتی گل فقیر گفت که ای خواجه نیستی معذور

4 دل مرا که به کلی خراب کرده توست گمان مبر که به یک مشت گل شود معمور

عکس نوشته
کامنت
comment