سر سرگشته سودای تو از جهان ملک خاتون غزل 435

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

سر سرگشته سودای تو دارد

1 سر سرگشته سودای تو دارد هوای قد و بالای تو دارد

2 سری دارد به عالم پر ز سودا که این سر نیز در پای تو دارد

3 اگر رای تو بر خون دل ماست دل بیچاره ام رای تو دارد

4 تو نور دیده ی مایی نگارا دلم آخر که بر جای تو دارد

5 سهی سروا تو دانی دیده ی ما نظر بر قد رعنای تو دارد

6 ندارد گل به بستان رنگ و بویی حیا از روی زیبای تو دارد

7 سخن کوته کنم فی الجمله امروز جهانی باز یغمای تو دارد

عکس نوشته
کامنت
comment