-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مردم ز عشق رویت رحمی کن ار توانی جان بخش مردهای را زان آبِ زندگانی
2 از چشمه حیاتت گر قطرهای بنوشم ایمن شوم ز مردن چون خضر جاودانی
3 عیسی به معجزِ دم میکرد مرده زنده تو گر قیاس گیری در خاصیت همانی
4 تو مریم حیاتی گر معجزات خواهی صد مرده در زمانی از لب به جان رسانی
5 وصلت ز پای جانم بندی نمیگشاید یک ره بگیر دستم چندم به سر دوانی
6 شست جفا گشادی کردی نشانه گاهم به زین نشانهای کن تا کی ز بینشانی
7 هستم سگی ز کویت جز دامنت نگیرم از پیش اگر برانی وز پس اگر بخوانی
8 چون آستین ببوسد دستت برایِ بویت گر دامن از نزاری صد ره فرو فشانی