- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده لیکن جمال خوبت رشک فرشته دیده
2 گفتی بروی چشمت خواهم قدم نهادن گفتی ولی نکردی یک روی مانده دیده
3 با عارض تو زلفت کرده دراز دستی بارب بود که بینم دست ورا بریده
4 دی از چمن نگارم چون شاخ گل برآمد تا با خودم آمدم من عقلم ز سر پریده
5 همچون کمال بیدل مردم ز اشتبافت نا ذکر تو بگفته تا نام نر شنیده