-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیسبب مردم به قید نام و ننگ افتادهاند همچو خیل مور در این راه تنگ افتادهاند
2 در تلاش سوختن، چون کاغذ آتش زده داغهای سینهام با هم به جنگ افتادهاند
3 از زبانها خود چه گویم، گوشهای دوستان با سخن همچون گل رعنا دورنگ افتادهاند
4 ما به بند خود گرفتاریم، حال ما مپرس نیکبخت آنان که در قید فرنگ افتادهاند
5 ره کسی بر عذر او نگرفته، مشتاقان سلیم بیسبب دنبال آن آهوی لنگ افتادهاند