-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مردم به عیش و شادی و من در بلای قرض هریک به کار و باری و من مبتلای قرض
2 قرض خدا و قرض خلایق به گردنم آیا ادای فرض کنم یا ادای قرض
3 خرجم فزون ز غایت و قرضم برون ز حد فکر از برای خرج کنم یا برای قرض
4 از هیچ خط نتابم غیر از سجل دین وز هیچکس ننالم غیر از گوای قرض
5 در شهر قرض دارم واندر محله قرض در کوچه قرض دارم واندر سرای قرض
6 از صبح تا به شام در اندیشه ماندهام تا خود کجا بیابم ناگه رجای قرض
7 مردم ز دست قرض گریزان و من به صدق خواهم پس از نماز و دعا از خدای قرض
8 عرضم چو آبروی گدایان به باد رفت از بس که خواستم ز در هر گدای قرض
9 گر خواجه تربیت نکند نزد پادشا مسکین عبید چون کند آخر دوای قرض
10 خواجه علاء دولت و دین آن که جز کفش هرگز کسی ندید به گیتی سزای قرض