مردم به عیش و شادی و من در از عبید زاکانی مقطع 16

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

مردم به عیش و شادی و من در بلای قرض

1 مردم به عیش و شادی و من در بلای قرض هریک به کار و باری و من مبتلای قرض

2 قرض خدا و قرض خلایق به گردنم آیا ادای فرض کنم یا ادای قرض

3 خرجم فزون ز غایت و قرضم برون ز حد فکر از برای خرج کنم یا برای قرض

4 از هیچ خط نتابم غیر از سجل دین وز هیچکس ننالم غیر از گوای قرض

5 در شهر قرض دارم واندر محله قرض در کوچه قرض دارم واندر سرای قرض

6 از صبح تا به شام در اندیشه مانده‌ام تا خود کجا بیابم ناگه رجای قرض

7 مردم ز دست قرض گریزان و من به صدق خواهم پس از نماز و دعا از خدای قرض

8 عرضم چو آبروی گدایان به باد رفت از بس که خواستم ز در هر گدای قرض

9 گر خواجه تربیت نکند نزد پادشا مسکین عبید چون کند آخر دوای قرض

10 خواجه علاء دولت و دین آن که جز کفش هرگز کسی ندید به گیتی سزای قرض

عکس نوشته
کامنت
comment