با پای لطف نگارا از حکیم نزاری قهستانی غزل 994

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

با پای لطف نگارا به کوی ما گذری کن

1 با پای لطف نگارا به کوی ما گذری کن به چشم رحم خدا را به سوی ما نظری کن

2 ببخش بر رخ چون کهربا و اشک چو لعلم از آن دو بُسَّد شیرین نصیبِ ما شکری کن

3 به غمزه گوی که آخر نصیب بی‌گنهی ده به بوسه گوی که آخر دوای بی‌بصری کن

4 به غمزه‌ی تو جزین التماس شرط نباشد به ما چو برنگری گو به ناز وانگری کن

5 از آن وفور کرامت که رسم لطف تو باشد برای مزد خدا را نثار ما قدری کن

6 به یک کرشمه که کردی دل از برم بربودی بیا و باز رهانم، به قصدِ جان دگری کن

7 به شرح بر سرِ خاکم نویس قصه دردم به یادگار در افواهِ عاشقان سمری کن

8 نزاریان به حضر چون دوای درد ندانی مکش جفا ز رقیبان دگر برو سفری کن

عکس نوشته
کامنت
comment