- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگذر ای باد بر اطرافِ قهستان سحری زود باز آر به شروان و شماخی خبری
2 خاطری نیک به احوالِ کسی ملتفت است که چو او نیست در آفاق به خوبی دگری
3 گر بدان سرو رسی گو به چمن پست شدم به لگد کوب و تو ناکرده به سویم گذری
4 رویِ شیرین نفسی بی مگسی نادیده می زنم زار چو فرهاد سری بر کمری
5 رازِ سربسته ی لیلی به کسی نگشاید هم چو مجنون شده ام در همه عالم سمری
6 کیست کز دفترِ ما یاد ندارد ورقی کیست کز قصّه ی ما یاد ندارد قدری
7 من اگر سر برود بر سرِ پیمان توام لیکن از عهدِ تو باید که ببینم اثری
8 نفسی بیش نمانده ست به همّت مددی صبر ازین بیش ندارم به عنایت نظری
9 هم چو سوزن شدم از صبر نه آخر مثل است هم به جایی کَشَد این رشته به تدریج سری
10 بارها هر چه به غربت ز سفر توبه کنم به علی رغم برآید ز زمینم سفری
11 گر نزاری به قهستان رسد از شروان باز چه مبارک سفری باشد و میمون حضری
12 باز نادیدنِ اصحاب و به حسرت رفتن سخت کاری ست دگر هیچ ندارد خطری