-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پریوشی که به رخ رسم دلبری داند سگ خودم شمرد و آدمیگری داند
2 نهان ز چشم کسان گفتمش به سوی من آی به خنده گفت که این شیوه را پری داند
3 چو دم ز بندگی او زنم ز آتش غم گدازشم دهد و بنده پروری داند
4 رعایت حق صحبت کسی تواند کرد که عیبنا کی یاران هنروری داند
5 ز سیم عارض او دور عاشق مفلس که کرده رخ چو زر آن را ز بی زری داند
6 به تاج دولت عشق آن گدا سرافرازد که دولتی که نه عشق است سرسری داند
7 غزل به وصف بتان عادت است جامی را اگرچه قاعده مدح گستری داند