1 نخل باغ دل امیر گلرخ نسرین عذار کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان
2 از سموم مرگ چون گلبرگ پژمرده شده خط نو بود اندکی پیرامن رویش عنان
3 از اجل مهلت اگر مییافت تا سال دگر آن زمان تاریخ او میشد امیر نوخطان
1 بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد
2 جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
1 هرگز از زلف کجت بیپیچ و تابی نیستم صید این دامم از آن بیاضطرابی نیستم
2 گرچه هستم در بهشت وصل ای حوری نژاد چون قرینم با رقیبان بیعذابی نیستم
1 بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
2 عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید