-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نقاش صنع کاین همه نقش و نگار کرد نقش تو را زجمله نقوش اختیار کرد
2 گردی زخاکپای تو برخاست از نخست ایزد بنای نه فلک از آن غبار کرد
3 هر کس بآستان تو ناکام جان سپرد او را چو خضر زآب بقا کامکار کرد
4 حسن تو گنج خسروی و تا بود نهان از بهر پاسبانی گیسو چو مار کرد
5 تا نقش تو بصفحه امکان نزد رقم معلوم کس نگشت که ایزد چکار کرد
6 گل از شعاع چهره تو کرد است آتشین سنبل زتاب طره تو تابدار کرد
7 از نای و سیم و پوست کجا خیزد این نوا شورت اثر به پرده مزمار و تار کرد
8 تو بنده بحق و وصی محمدی آشفته بندگی تو را اختیار کرد
9 در باخت صبر و دین و دل و عقل لاجرم هر کاو که با حریف غم تو قمار کند