جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

دردمندم از لب لعلت بده از جهان ملک خاتون غزل 39

غزل 39 ام از 1809 غزلیات

دردمندم از لب لعلت بده درمان ما

1 دردمندم از لب لعلت بده درمان ما کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما

2 در دلم دردیست درمانش نمی دانم ز وصل خود نمی آید به سر این درد بی درمان ما

3 خلق گویندم تو را بودی سر و سامان چه شد سر ز سودا پر شد و از دست رفت سامان ما

4 آخر از روی کرم بازآ که در هجران تو ز آب چشم خون فشانم تر شده دامان ما

5 مدّتی تا در جهان سرگشته می گردم به غم خود نمی گویی که چون شد زار سرگردان ما

6 سالها تا همچو سرو از عشق رویت سر کشید این دل سرگشته ی مهجور نافرمان ما

7 عید رویش را فدا کردم جهان و جان چه گفت خود چه ارزد لاشه ای تا می کنی قربان ما

8 کس چو من در عاشقی جان و جهانی در نباخت عشق روی دوست آمد آیتی در شان ما

9 من گدای کوی او گشتم که تا بر من نظر افکند، دارد فراغت از جهان سلطان ما

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما

شاعر شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما چه کسی است ؟

شاعر شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما جهان ملک خاتون می باشد.

شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما چیست ؟

قالب شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما غزل است

مضمون اصلی شعر دردمندم از لب لعلت بده درمان ما چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر