عبید زاکانی

عبید زاکانی

عبید زاکانی
عبید زاکانی

دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد از عبید زاکانی غزل 32

غزل 32 ام از 280 غزلیات

دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد

1 دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد وین کار ما به برگ و نوایی نمی‌رسد

2 در کاروان غم چو جرس ناله می‌کنم در گوش ما چو بانگ‌درایی نمی‌رسد

3 راهی که می‌رویم به پایان نمی‌بریم جهدی که می‌کنیم به جایی نمی‌رسد

4 این پای خسته جز ره حرمان نمی‌رود وین دست بسته جز به دعایی نمی‌رسد

5 بر ما ز عشق قامت و بالاش یک نفس ممکن نمی‌شود که بلایی نمی‌رسد

6 هرگز دمی به گوش گدایان کوی عشق از خوان پادشاه صلایی نمی‌رسد

7 گفتم گدای کوی توام گفت ای عبید سلطانی این چنین به گدایی نمی‌رسد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد

شاعر شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد چه کسی است ؟

شاعر شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد عبید زاکانی می باشد.

شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد چیست ؟

قالب شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد غزل است

مضمون اصلی شعر دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر