- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد من گویید با یاران که درمان یافت نیست پار، درماناست درمان چیست چون آن یافت نیست
2 دل سکندروار خواهد تشنهلب جان برفشاند از دهانش چون نشان آب حیوان یافت نیست
3 بر جراحتهای پیکان خسته آن غمزه را نوش دارو جز در آن لبهای خندان یافت نیست
4 کس نمییابم که رحمی بر غریبان آورد گوییا در شهر خوبان یک مسلمان یافت نیست
5 در چمنها گر نمییابند چون رویت گلی عندلیبی نیز چون من در گلستان یافت نیست
6 پیش بالایت حدیثی راست گوییم و روان اینچنین سرو روان در هیچ بستان یافت نیست
7 گفتهای بی خاک پایم چند میگریی کمال چون نگریم چون علاج چشم گریان یافت نیست