جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

درد مرا طبیب مداوا از جهان ملک خاتون غزل 644

غزل 644 ام از 1809 غزلیات

درد مرا طبیب مداوا نمی کند

1 درد مرا طبیب مداوا نمی کند با من ز روی لطف مدارا نمی کند

2 دردیست در دلم که علاجش به دست اوست وآن سنگ دل دواش مهیا نمی کند

3 تیغ ستم زند به دل خستگان هجر وز هیچ روی میل و محابا نمی کند

4 دل را ببرد از برم آن یار سست مهر وآنگه به شست زلف خودش جا نمی کند

5 چون حلقه روز و شب به درش می زنیم سر لیکن چه سود کاو در ما وا نمی کند

6 شوریده ام چو زلف به رخسار مهوشش تسکین خاطر من شیدا نمی کند

7 سرویست نازپرور و در بوستان جان آخر چرا گذر به سوی ما نمی کند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند

شاعر شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند چه کسی است ؟

شاعر شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند جهان ملک خاتون می باشد.

شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند چیست ؟

قالب شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند غزل است

مضمون اصلی شعر درد مرا طبیب مداوا نمی کند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر