- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پهلوی خوانان غزل می خواند دوش او بخود مشغول و جانها به خروش
2 در حقیقت جمله جانها یکیست از حقیقت بر گرفتم روی پوش
3 عاشقان در جام می مستغرقند از ملک آواز می آید بگوش
4 سالها شد راز می دارم نگاه دیگ مردان سالها آید بجوش
5 بی طلب جستی، نشاید راه رفت گر نه ای خضری، چو اسکندر بکوش
6 خرقها را در گرو کردن بمی سهل باشد پیش رند باده نوش
7 قاسمی، عرش خدا را حصر نیست مستوی هر جا باسمی بر عروش