-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسته کمر کینم، از قبضه کمان او در کشتن من تیغش، افتاده به یک پهلو
2 چون سرو سوی مسجد آمد به نماز، اما می خورده و چون غنچه آید ز دهانش بو
3 بیماری چشمش را تعویذ چو بنویسند از پرده ی چشم آرند خوبان ورق آهو
4 پایم ز طلب فرسود تا زانو و کار من صورت ز جهان نگرفت چون آینه ی زانو
5 نزدیک شده نسبت با آن کمرم از ضعف در پوست نمی گنجم از شوق همین چون مو
6 چون شام سلیم آید، ایام قدح نوشی ست فیضی ندهد در روز، ساغر چو گل شب بو