-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صاحبا، راز اندرون ز نهفت تا نپرسی ز من، نخواهم گفت
2 بنده را خاطری است ناخرسند عاشق هجر یار، لیک به بند
3 که پسندد چو من هنرمندی لب ببسته، اسیر دربندی؟
4 بنده را شاعری نپنداری زین گدایان خام نشماری
5 چون در گنج دوست وا کردند به من این شیوه را عطا کردند
6 روز و شب درد درد مینوشم در خروشم، اگر چه خاموشم
7 از تلطف به من نما گل را در حدیث اندر آر بلبل را
8 تا نوایی ز عشق آغازم وین چنین تحفهها بپردازم
9 کلماتی است از مخارج اصل اندرو هست مندرج ده فصل