صاحبا چون یمین دولت و دین
1
صاحبا چون یمین دولت و دین
کرد خالی ز مرغ روح قفس
2
زو یتیم و یتیمه ئی دیدم
در سرای سپنج مانده و بس
3
چون برفت او ز هر طرف برخاست
خاطبانرا بر آن یتیمه هوس
4
خاطبان کفو آن یتیمه نیند
تو بفریاد این یتیم برس
5
زانکه تا این یتیم زنده بود
ننماید یتیمه روی بکس