جامی

جامی

جامی
جامی

بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت از جامی غزل 244

غزل 244 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت در زمین بوسی همه عمر دراز من گذشت

2 بود بیش از حد نیازم با سگان او ولی ناز آن بدخوی با من از نیاز من گذشت

3 قامتش را سجده بردم چون بهانه یافتم دی چو مست ناز از پیش نماز من گذشت

4 چشم گریان من و خاک کف پای سگی کو شبی از کوی یار دلنواز من گذشت

5 شاه غزنین جان همی داد از غم و می گفت نیست عمر من جز آنچه در وصل ایاز من گذشت

6 سوخت شمع از آتش اندیشه سر تا پای دوش چون به مجلس قصه سوز و گداز من گذشت

7 جامیا مرد حقیقت بین به معنی برد راه هر کجا افسانه عشق مجاز من گذشت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت

شاعر شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت چه کسی است ؟

شاعر شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت جامی می باشد.

شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت چیست ؟

قالب شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت غزل است

مضمون اصلی شعر بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذشت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.