کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار از جامی غزل 69

کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما

1 کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما

2 روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما

3 چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا خودفروشی را رواجی نیست در بازار ما

4 می کند پاک از سرشک سرخ روی ما رقیب از حسد دیدن نیارد رنگ بر رخسار ما

5 گر چه شد سرحلقه اهل معرفت را شیخ شهر سر نمی آرد برون از حلقه زنار ما

6 گوشه کن گو طره دستار خود زاهد که شد درد پالای حریفان گوشه دستار ما

7 گفتم از بوی تو شد باد صبا عطار گفت جامی از انفاس خوش اکنون تویی عطار ما

عکس نوشته
کامنت
comment