-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 کار ما با نفسِ بازپسین افتاده ست آخر ای دوست همه مهرِ تو کین افتاده ست
2 تا مگر رسمِ عیادت ز جهان برخیزد در میان این همه تعویق ازین افتاده ست
3 نه همانا که ز تأثیرِ مرض رنجه شود هر که را هم نفسی چون تو قرین افتاده ست
4 ندهد خاصیتِ چشمۀ نوشینِ لبت حوضِ کوثر که درو ماءِ معین افتاده ست
5 بر درِ روضه که دیده ست زمانی بوّاب با رقیبِ تو مرا راست همین افتاده ست
6 من و بی داد کشیدن تو و شلتاق و عقاب آری از بدوِ ازل حکم چنین افتاده ست
7 چارمیخِ غمِ عشقِ تو بمانده ست دلم راست در حلقۀ زلفِ تو نگین افتاده ست
8 غمِ تنهایی و اندوهِ جدایی هیهات این همه قسمِ نزاریِ حزین افتاده ست