1 مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است
2 قبول خاطر معشوق شرط دیدار است به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است
3 نکاح دختر رز بود دوش با عرفی هنوز قاضی شهرش در رطبی است
1 تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است مغز قلم و مغز کتابش همه خون است
2 دل ها شکند وز دل من یاد نیارد چون بشکند این خم که شرابش همه خون است
1 شاهی که فلک هم گهر او نشود سنجیدن او به سعی بازو نشود
2 هم سایهٔ او نهند در کفه مگر ور نه دو جهانش هم ترازو نشود
1 آتشین لاله ی دل صد ورق است هر ورق مایده ی صد طبق است
2 غشق می خوانم و می گریم زار طفل نادانم و اول سبق است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به