1 شیخ ما دیشب هوای خانهٔ خمّار داشت هیچ دانید ای حریفان با که آنجا کار داشت
2 مست و بی خود شد برون از خانه دیشب آن صنم از حریفان تا که یارب بخت برخوردار داشت
3 آنکه دیدی سرگران از بزم ما بگذشت دوش نامسلمانم اگر بر سر به جز دستار داشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چونکه آدم را خداوند مجید در زمین بهر خلافت آفرید
2 حکم فرمان آمد از رب ودود تا ملایک جمله آرندش سجود
1 بود لقمان نیکبختی را رفیق خدمتش را ملتزم در هر طریق
2 آن یکی در خدمت این پی سپر این مرآن را مهربانتر از پدر
1 خواست تا گردد عیان و آشکار سر زند خورشید در دیجورتار
2 چیست خورشید ای که خاکم بر دهن ای زبانم کوته و لال از سخن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به