1 شیخ ما دیشب هوای خانهٔ خمّار داشت هیچ دانید ای حریفان با که آنجا کار داشت
2 مست و بی خود شد برون از خانه دیشب آن صنم از حریفان تا که یارب بخت برخوردار داشت
3 آنکه دیدی سرگران از بزم ما بگذشت دوش نامسلمانم اگر بر سر به جز دستار داشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گفت آن عارف که با من گفت باز آن نگار روح بخش دل نواز
2 هر گناهی را بیامرزم ولی می نبخشم گر بجز من مایلی
1 گفت آن زن ای قرین دیرباز ای که داری دعوی فهم دراز
2 گر چنین است آنچه گفتی پس چرا لیس للانسان الا ماسعی
1 بانگ زد کی رو سیاهان عنود زد گریبان چاک و رخساره شخود
2 این گرفتاری که در چنگ شماست دزد نبود این فلان مرد خداست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به