فریاد و درد ما ز غمت از جهان ملک خاتون غزل 132

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

فریاد و درد ما ز غمت بی نهایتست

1 فریاد و درد ما ز غمت بی نهایتست جور و جفات بر دل تنگم به غایتست

2 چشمت بریخت خون دلم را به تیغ هجر دادم ز وصل ده که نه وقت حمایتست

3 مشتاق وصل تو من و از من تویی ملول آخر ز دل به دل نه تو گفتی سرایتست

4 گویند دل به دل بودش راه و هیچ نیست گویی که این سخن به سبیل حکایتست

5 دل برده ای و قصد جهان می کنی چرا بر ما جفا و جور تو جانا کفایتست

6 دارم حکایتی ز فراقت ولی غمت خونم به زجر ریخت چه جای شکایتست

7 دل برد در جهان به سر زلف تو پناه زیرا که جور غمزه ی تو بی نهایتست

8 چشمم به طلعت رخ تو زان منوّرست کان پرتو جمال تو نور هدایتست

9 رایت قرار داد به وصلم شبی از آن روی جهان ز لطف تو روشن چو رایتست

عکس نوشته
کامنت
comment