چشم غم دیده ما را نگرانی از کمال خجندی غزل 120

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

چشم غم دیده ما را نگرانی به شماست

1 چشم غم دیده ما را نگرانی به شماست قامتت شاهد عدل است که می گویم راست

2 سرو بالات چرا سایه ز ما باز گرفت اری این نیز هم از طالع شوریده ماست

3 چین ابروی تو دیدم شدم آشفته چو زلف عین لطفی تو تاب عتاب تو کراست

4 خواستم رفت از این ملک بکلی لیکن باز گردیدم از آن عزم چو مقصود اینجاست

5 کمترین بند، غربت زده مسکین را خود پرستی که چه حال است و در این شهر کجاست

6 از شفاخانه احسان تر از بهر نجات خستگان را طمع مرهم و امید دواست

7 حرمت حرقت خود گرچه نهان میدارم باردار زاشک عنابی و از چهره زردم پیداست

8 شمع و من دوش به هم سوز درون می گفتیم شمع را اشک روان بود و مرا جان می کاست

9 من نه امروز به مهر تو مقید شده ام که ز روز ازلم داعیه عشق تو خاست

10 بندم از تست گشایش ز نو میباید جست دردم از تست دوا هم ز نو می باید خواست

11 با که گویم بجز از بار گرم درد دلی ست وز که جویم بجز از دوست مرادی که مراست

12 هست انواع پریشانی و درد دل و نیست هیچ در دست من خسته دوانی که رواست

13 خاک راه توام ای خاک درت تاج سرم تاجدار است کمال ارچه تهیدست و گداست

عکس نوشته
کامنت
comment