پیر ما جامیست، اما در خور از قاسم انوار غزل 189

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست

1 پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست باده صافی نوشد، اما رند درد آشام نیست

2 از شرابات خدا مستند ذرات دو کون لیک هر جان در جهان در خورد این انعام نیست

3 پیش مستان طریقت این حکایت روشنست : درد نوشان خاص درگاهند و این می عام نیست

4 باز ناز آغاز کرد آن یار و جان می پروریم لطف دیگر آنکه: این آغاز را انجام نیست

5 دایما در وصل آن جان و جهان مستغرقیم در چنین وصلی، که گفتم، حاجت پیغام نیست

6 آفرین بر ساقی ما باد و بر مستی او گرچه جامی می کشد، بد مست و نافرجام نیست

7 قاسمی، در پیش این کوران مگو اسرار فاش هرکجا فهمی نباشد جای استفهام نیست

عکس نوشته
کامنت
comment