بنای خاطر ما از غم تو از جهان ملک خاتون غزل 204

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بنای خاطر ما از غم تو ویرانست

1 بنای خاطر ما از غم تو ویرانست ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست

2 اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست هزار جان عزیزم فدای جانانست

3 به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم جواب داد که جز جان تو را چه قربانست

4 بیا که در شب وصل تو جان شیرین را نهاده بر کف دستم که تا چه فرمانست

5 شده ملول طبیبان عالم از دردم از آن که درد مرا روز وصل درمانست

6 ز وصل خویش تو مجموع کن دل ما را که خاطرم چو سر زلف تو پریشانست

7 قدم ز سر کنم و راه شوق بسپارم که راه کعبه ی مقصودم از بیابانست

8 کدام بلبل خوش گو چو من بود در باغ کدام گل چو رخ دوست در گلستانست

9 سزد که گر نرود پای نارون که دگر خجل ز قامت رعناش سرو بستانست

10 بیا ز یاد غمش گو که بر گل رویش شنیده ای که جهانی هزار دستانست

عکس نوشته
کامنت
comment