جان ما عاشق سروقد جانانه از اسیری لاهیجی غزل 119

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

جان ما عاشق سروقد جانانه شدست

1 جان ما عاشق سروقد جانانه شدست غرقه بحر غمش از پی در دانه شدست

2 مست عشقست و کند میل شراب لب او تا که مخمور دو چشم خوش مستانه شدست

3 ساخته قبله خود کویش و از دین فارغ کعبه یک سو بنهادست و به بتخانه شدست

4 شمه تا خبر از عشق بتان یافته است بیخبر از غم این بیدل دیوانه شدست

5 دارد از شادی وصلش ز غم هجر فراغ عشق را تا دل او مسکن و کاشانه شدست

6 تا بمعشوقه پرستی بجهان مشهوری قصه لیلی و مجنون ز تو افسانه شدست

7 شد گرفتار بلا جان اسیری زان دم که نهان گنج غمش در دل ویرانه شدست

عکس نوشته
کامنت
comment