یک دم نگار ما نظری سوی از جهان ملک خاتون غزل 484

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

یک دم نگار ما نظری سوی ما نکرد

1 یک دم نگار ما نظری سوی ما نکرد رحمی به حال زار من مبتلا نکرد

2 گفتم وفا کند به غلط با من آن صنم برگشت از وفا و به غیر از جفا نکرد

3 شرمش نیامد از من دل خسته ی حزین گویم که آن چه بود که آن بی وفا نکرد

4 سلطان حسن بود از آن رو وفا نداشت از روی مرحمت نظری بر گدا نکرد

5 بگذشت در چمن بر ما سرو راستی از روی مردمی گذری سوی ما نکرد

6 کردیم جان و دل به تو ایثار در جهان همچون جهان مباش که با کس وفا نکرد

7 چون حلقه بر درش همه دم سرزنش کشیم یک شب به ما نگار در وصل وا نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment