دوستان گر کشت ما را دوست از کمال خجندی غزل 161

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

دوستان گر کشت ما را دوست ما دانیم و دوست

1 دوستان گر کشت ما را دوست ما دانیم و دوست چون هلاک ما رضای اوست ما دانیم و دوست

2 گر نوازد ور گدازد جان ما کس را چه کار ور به جان دشمن شود با دوست ما دانیم و دوست

3 دیده گربان ما در پای هر سرو و گلی گر بجست و جوی او چون جوست ما دائیم و دوست

4 کس نداند از برای کیست رو بر خاک راه آنکه دایم بر سر آن کوست ما دانیم و دوست

5 چند پیچیدن درین کز غم نشت شد رشته ای گر ازین غم کم ز ثار موست ما دانیم و دوست

6 این سخنها تا کیت گفتن که بیرحم است و مهر گردلش دل نیست سنگ و روستا دانیم و دوست

7 با نکو خواهان و بدگویان بگو از ما کمال دوست با ما بد و گر نیکوست ما دانیم و دوست

عکس نوشته
کامنت
comment