جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

یار ما را بیش از این از جهان ملک خاتون غزل 672

غزل 672 ام از 1809 غزلیات

یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود

1 یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود در غم حال منش یک لحظه غمخواری نبود

2 زاری من از فلک بگذشت و در هجران او وآن بت سنگین دلم رحمش بر آن زاری نبود

3 دل ببرد و جان شیرینم به دست غم سپرد رحمتی بر من نکرد از رسم دلداری نبود

4 این دل مسکین بجز اندوه و غم حاصل چه کرد کار چشمم در فراقش غیر خونباری نبود

5 غیر یاد او درون خاطر من کس نگشت جز ثنایش بر زبان جان من جاری نبود

6 دوش باری در فراق روی چون خورشید او در دو چشمم جز خیال یار بیداری نبود

7 در گذارش دیدم و از من بگردانید روی آشنایی با منش هرگز تو پنداری نبود

8 گفتم آخر باوری ده تا ز وصلت برخورم گفت خاموش ای گدا این شیوه یاری نبود

9 بار بسیار از جهان بر جان ما هست ای صنم حاجت جور و جفای تو به سر باری نبود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود

شاعر شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود چه کسی است ؟

شاعر شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود جهان ملک خاتون می باشد.

شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود چیست ؟

قالب شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود غزل است

مضمون اصلی شعر یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین است.
بنر