- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی ما که دی به کف می داشت جام می مستی از لب وی داشت
2 هستی ما به باد مستی رفت بس که می زان دو لب پیاپی داشت
3 گل ندارد ز شبنم سحری آن لطافت که رویش از خوی داشت
4 از مؤذن نشد دلی زنده همه شب گرچه بانگ یا حی داشت
5 ماند شیخ از جواب بانگ نماز صبحدم بس که گوش در نی داشت
6 کی به مقصد رسد چو زاهد را لاشه ای سعی حکم لاشی داشت
7 سوخت جامی ز داغ عشق و نگفت کز کی آن داغ بود و تا کی داشت