- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود با حریفان چون صراحی با درون صاف بود
2 چشم مردم دار و لب خندان و ابرو بی گره بهر محنت دیدگان مجموعه الطاف بود
3 نامد از آهوی چین بوی غزالم گرچه خود مشکش اندر نافه مشکین نافه اش درناف بود
4 شد ز جام باده روشندل فقیه مدرسه گرچه سر تا پای غرق ظلمت اوقاف بود
5 شیخ شهرت جو که میدان معارف آب زد هرچه گفت از وجد و حال خویش یکسر لاف بود
6 جو کناری از جهان کآواره عزت نیافت تا نه عزلتخانه عنقا حریم قاف بود
7 کشف اسرار حقیقت جامی از میخانه خواست چون کند، تفسیر آن آیت نه در کشاف بود