1 ای غیر بر غم تو درین دیر خراب با یار شب و روز کشم جام شراب
2 از ساغر هجر و جام وصلش شب و روز تو خون جگر خوری و من بادهٔ ناب
1 دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری که بر وی هر زمان ابرو کمانی میزند تیری
1 آن دلبر محملنشین چون جای در محمل کند میباید اول عاشق مسکین وداع دل کند
2 زین منزل اکنون شد روان تا آن بت محملنشین دیگر کجا آید فرود از محمل و منزل کند
1 من از همه عشاق تو مغمومترم وز جمله شهیدان تو مظلومترم
2 فریاد که من از همه دیدار تو را مشتاقترم وز همه محرومترم