-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به غیر جلوه رویت مرا بهاری نیست دگر مرا به خزان و بهار کاری نیست
2 فدای بازوی صید افکنت که در آفاق نگشته زخمی تیر غمت شکاری نیست
3 کشیدم از همه کاری به غیر عشقت دست چو دیدم آنکه به از عشق هیچ کاری نیست
4 به اختیار کند هر که میکند کاری به جز مرا که در این کار اختیاری نیست
5 کنون که گشتم و دیدم شده است معلومم که از تو خوبتر اندر جهاننگاری نیست
6 مسلم است بر اهل هر دیار امروز که در دیار محبت به جز تو یاری نیست
7 بنای کار تو در دوستی است آخر کار به صلح و جنگ تو امروز اعتباری نیست
8 تو یک دم از من بیخانمان نهای غافل مرا به کوی تو از سرکشی گذاری نیست