گرنه خود را بی‌خود از از عرفی شیرازی مثنوی 146

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

گرنه خود را بی‌خود از جام جنون می‌ساختم

1 گرنه خود را بی‌خود از جام جنون می‌ساختم دوش با این درد دل تا روز چون می‌ساختم

2 یاد آن دارد که تا ذوقم فزاید روز وصل حسرت دل یادم از یادت فزون می‌ساختم

3 آه از آن حرمان که دل را از خیالات محال گاه می‌دادم تسلی گاه خون می‌ساختم

4 کی غم فرهاد و من یکسان شود گر من ز دل غم برون می‌ریختم صد بیستون می‌ساختم

5 گر خبر می‌داشتم عرفی ز ناسازی او کی چنین خود را به دست او زبون می‌ساختم

عکس نوشته
کامنت
comment