یا من فتح باسمک باب السلام فیض از سعیدا غزل 407

یا من فتح باسمک باب السلام فیض

1 یا من فتح باسمک باب السلام فیض انت السلام دارک دارالسلام فیض

2 در مدح قامت تو و لعل لب تو بود هر جا رسیده است به گوشم کلام فیض

3 صیدی که شد اسیر تو فیض است قسمتش خال و خط تو دانهٔ فیض است و دام فیض

4 سرو بهشت و پیکر فیض است قامتش چشم و نگاه، بادهٔ فیض است و جام فیض

5 بالم ز ذوق چاک زنم خرقه همچو گل هر گه صبا ز کوی تو آرد پیام فیض

6 قد تو عمر خضر و خرامت روان پاک روی تو صبح صادق و زلف تو شام فیض

7 من واله ام تو را و تو حیران خویشتن من مست چشم و چشم تو مست مدام فیض

8 افتد به پای من گل اگر بو نمی کنم در گلشنی که نیست سعیدا دوام فیض

عکس نوشته
کامنت
comment