- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرنه ز بیوفایی گل یاد میکند بلبل بباغ بهر چه فریاد میکند
2 ما را ز ما خرید و ملولیم ما که او هر بنده که میخرد آزاد میکند
3 آنم به بیستون محبت که ناخنم در دست کار تیشه فرهاد میکند
4 روزی به دام افتد و از دیدهاش رود خونی که صید در دل صیاد میکند
5 رشگم بخون کشید دگر آن شه بتان قتل که را اشاره بجلاد میکند
6 بیجرم چشم ساغر می نیست پر ز خون این بس گناه او که دلی شاد میکند
7 باشد برندهتر دم صبح اجل ز تیغ شمع سحر عبث گله از باد میکند
8 مشتاق در غمت نه کنون طالب فناست عمریست در هلاک خود امداد میکند