یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز از جامی غزل 178

یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز

1 یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز یا به رحمت نظری بر من غمناک انداز

2 تشنه لب خاک شدم در هوس لعل لبت ساغر می بکش و جرعه بر این خاک انداز

3 سگ طوق توام آن دم که کنی عزم شکار طوق در گردنم از حلقه فتراک انداز

4 رخ فروزان به تماشای گل و لاله خرام آتش از رشک به مشتی خس و خاشاک انداز

5 بگشا لب به حدیثی و خردمندان را سری از غیب در آیینه ادراک انداز

6 چند صاحبنظران درد غم و درد کشند ای قضا سنگ به خمخانه افلاک انداز

7 جامی از عشق چه نالی که تو را گفت که دل در کف سنگدلی سرکش و بی باک انداز

عکس نوشته
کامنت
comment