1 گشوده اند در خانه باز خماران که تا تدارک روزه کنند میخواران
2 تو شمع خلوت انسی مرو بمحفل عام بحفظ خویش نپردازی و پرستاران
3 متاع دین و دل از زلف و چشم او که برد که راه قافله را بسته اند طراران
4 بیا چو باد سحرگه که جان بیفشانند چو شمع صبحگهی در رهت هواداران
5 دوای این دل مجروح را زبوسه بیار نهان بود بلبت چون شفای بیماران
6 حدیث عشق زآشفته بشنود بلبل اگر چه دعوی بیهوده کرده بسیاران
7 اگر دلی بودت وقف کن بمهر علی مباد آنکه دهی دل بخیل دلداران