- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار
2 بهار آمد و سنبل برآمد از لب جوی به بوی زلف تو ای شمسهٔ بتان بهار
3 توازبهار فزونی بتا، به رنگ و به بوی خود اینکه گفتم از من بسی شگفت مدار
4 بهارگیتی روزی دو بیش خرم نیست بهار روی تو را خرمی بود هموار
5 به جزتو ای به دوزخ رشگ لعبتان چگل ندیده هیچ کس اندر به هیچ شهر و دیار
6 بهار چنگسرای و بهار رودنواز بهار ساغرگیر و بهار باده گسار
7 بهار نبود رشگ نگارخانهٔ چین بهار نبود بیغارهٔ بت فرخار
8 مکن شتاب و به سیر بهار و باغ مرو وگرکه رفتن خواهی مرا چنین مگذار
9 بپوش روی و حذرکن که بهر سیر، تو را ستادهاند بسی مرد و زن به راه گذار
10 مکن جدا ز رخ خود کنار و دیدهٔ من گرم نخواهی رنگین به خون دیده کنار
11 تو نوبهاری و ابر تو دیدگان منست همی ببارد ابر آن کجاکه بود بهار
12 ز رنج دوری روی تو ای بدیع صنم ز درد وسختی هجر تو ای ستوده نگار
13 جنان بگریم از دیده گان به دامن دشت که سیل اشک فرستم همی به دریا بار
14 همی بگریم زار و مرا نگویدکس که کریه بشکن و ز دیدکان سرشک مبار
15 چنین نگریم، نی نی خطاست گریه چنین به عهد خواجه نه نیکوست گریهٔ بسیار